می گه "عافیت باشه و والنصر"
می گم "پیروزِ چی بشم؟!"
می گه "نصر یعنی یاری، آره؟!"
می گم "نمی دونم! از کسی که عربی رو توی کنکور ۳۵ زده، سوال عربی نپرس"
می گه "دیشب تو یه چیزی گفتی من نفهمیدم، امشب من یه چیزی گفتم تو نفهمیدی. حسابمون صاف شد!"
می گم "دیشب چی گفتم مگه؟! یادم نیست!"
می گه "گفتی: اگه زمستون نبود، تابستون معنی پیدا نمی کرد. آدمی که سرما نَچِشِه، نمی تونه بارِ گرما رو بِکِشِه"
می گم "این که ساده ست، چیز پیچیده ای نگفتم پسر!"
می گه "بعدش سکوت کردی و هندزفری زدی. می دونستم هندزفریت سه روزه که خراب شده، اما چندبار صدات کردم چیزی نگفتی. اینو نفهمیدم"
می گم "آدم باید حال خوبش رو بده به بقیه، حال بدش رو نگه داره واسه خودش"
می گه "ولی زمستون و تابستون کنار هم معنی پیدا می کنه! نه؟! اینو نمی فهمم"
چیزی نمی گم!
می گه "این سکوتُ نمی فهمم"
می گم "تو میگرن داشتی؟!"
می گه "آره. الان هم شروع کرده به اذیت کردن"
می گم "وقتی آدم تلاش می کنه و جوابی نمی گیره چیکار می کنه؟ مثلا تو همین الان سه تا قرص رفتی بالا. درسته؟ پس چرا باز حالت خوب نیست؟"
می گه "درسته. آدم اون موقع که تلاشش جواب نمی ده باید سکوت کنه"
می گم "فکر کنم اون دنیا وقتی دارن فیلم زندگی مون رو واسه مون پخش می کنن، به جای فیلم پانتومیم ببینیم!"
می گه "حال همه بَدِه مظاهر! جنس تنهایی ها و خستگی ها فرق می کنه"
می گم "حرف نزن. پانتومیم از فیلم قشنگتره پسر! همه چارلی چاپلین رو یادشونه، اما صد سال دیگه همه یادشون می ره نوید محمدزاده که بود و چه کرد!"
درباره این سایت